خاطراتِـ پرتو

مینویسمـ، تا بماند....

شب دهم محرم...

سلام...


امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است...

مکن ای صبح طلوع...مکن ای صبح طلوع...


عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است...

مکن ای صبح طلوع...مکن ای صبح طلوع...



یه بغضی تو گلومه که انگار فقط با یک مراسم که کلی توش گریه کنم واسه امام حسین (ع) خوب میشه...

خدا رو شکر که هنوز هم عزای ابا عبدالله (ع) پابر جاست...


ان شاءالله مرگ هممون شهادت...


یاحسین...

۲ ۰
Parad ox
۲۹ شهریور ۱۴:۱۱
عزاداریاتون قبول ...
یا حسین (علیه السلام )
ان شاالله

پاسخ :

عزاداری های شماهم قبول...
یا حسین(ع)
اقلیما ...
۲۹ شهریور ۱۶:۵۱
حال و هوای عاشورا خیلی عجیبه
منم دلم گریه میخواد،دلم آدم شدن میخواد:((

پاسخ :

دقیقا...
پاییز
۳۰ شهریور ۰۰:۱۷
ان شاءالله......

پاسخ :

:)
پاییز
۳۰ شهریور ۰۰:۱۷
کوری چشم سفید همه حرمله ها
باز هم پرچم ارباب بلند است هرسال....

پاسخ :

الحمدولله...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خاطراتی از جنس منـ !
دانش آموزیـ
که "پرتو" میشناسیدشـ :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان