خاطراتِـ پرتو

مینویسمـ، تا بماند....

بی عنوان

وقتی آدم تو سن پایین یا نسبتا پایین ازدواج میکنه، یه دفعه وارد فضای جدیدی میشه، فضایی که شاید حتی همه چیزش با زندگی مجردی فرق داره، کسایی که حرف های بزرگانه شون رو درگوشی یه گوشه پچ پچ میکنن و میخندن و اگه بری پیششون پچ پچشون آروم تر میشه و حتی اگه خیلی بهشون توجه نشون بدی یه چیز بهت میگن، کم کم تو بحث های بزرگانه شون راهت میدن.

حتی بحث هایی که تو به خاطر سنت اگر بشنوی و چیزی بهت نگن هم نمیتونی اظهار نظر کنی، حالا اجازه ی نظر دادن پیدا میکنی.

نمیگم حالا اون بحث ها مهمه ها، حتی بعضا خود بزرگتر ها هم علاقه ای به پرداختن بهشون ندارن اما برای بچه ی نوجوونی که اونجا حضور داره ممکنه جذاب به نظر بیان.

یا واسه مهمونی ها که شما دعوتین، حق اظهار نظر و تصمیم گیری دارید که میام یا نه.

خواستم بگم که ربطی نداره چند ساله باشی، آدم ازدواج کرده جدای از سنش قاطی بزرگترا محسوب میشه، به اصطلاح میگیم میره قاطی مرغا.

 

+امشب مهمون داشتیم و این تغییر برام جالب بود، خواستم یه جا بنویسم دیدم کجا بهتر از اینجا😁

+نماز و روزه هاتون قبول📿

+مثل جوونه ی تازه برآمده شاداب و سرزنده باشید🌱

 

یاعلی مدد...

۷ ۰
پاییز .....
۰۸ ارديبهشت ۰۲:۴۵

خوش گذشت؟ اونجوری بود ک ظهر میگفتی؟ یا خوب بود؟ 

پاسخ :

آره الحمدلله

با توجه به چیزی که گفتم که تو بحثاشون راه پیدا کردم خیلی حال داد
دیگه تو این جور شرایط احساس تنهایی خیلی معنایی نداره به نظرم 😁
جات به شدت خالی، خوش گذشت.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خاطراتی از جنس منـ !
دانش آموزیـ
که "پرتو" میشناسیدشـ :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان