سلام...
امروز 1397/3/2
دیگه مدرسه تموم شده الحمدولله وفقط ساعت 10میریم امتحان می دیم و بر می گردی...
حس خوبی داره ...
اینکه صبح بری مدرسه وبهترین دوستت رو ببینی و باهم تو حیاط مدرسه قبل از بستن صف راه بری ودر مورد فیلمی که هر دوتاتون دوستش دارین حرف بزنید...
خییییلی حس خوبی داره!!!
البته بگم وقتی صف می بندیم وناظممون می خواد تو اون آفتاب بسیار سوزان که دقیقا وسط مغزمونه برامون صحبت کنه اون هم توماه مبارک رمضان که همه گشنه وتشنه ایم ،واقعا حرص آدم رو در میاره...
الحمدولله امسال تقریبا همه ی بچه های مدرسه مون روزه می گیرن به جز تعداد محدودی که بادلیل موجه روزه نمی گیرن(البته همیشه بعضی ها هستن که کارو خراب می کنن و جوّعرفانی مدرسه رو به هم می ریزن وبی دلیل روزه نمی گیرن و واقعا حرصصصص آدم رو در میارن!!!!!!!!!!!
دوست من که الحمدولله می گیره روزه هاشو:))
امان از امتحانات ترم که واقعا حرصص درآرن...
ولی چه میشه کرد باید درسارو بخونیم که حداقل مجبور نباشیم شهریور بیایم ودوباره سرکلاس همین درس ها بشینیم...
پ.ن:آخرین جلسه ریاضی خانوممون داشت بارم کلی فصل هارو می داد،وقتی تموم شدن گفت حالا این یکی هارو کوچولو کنار فصل ها بنویسید برای کسایی که خدایی نکرده شهریور قراره بیان زهرا پشتم نشسته بود بهم می گه اگه تو شهریور میای منم میام وگرنه تنهایی نمیام:)))))))))))))))))
امروز امتحان انشا داشتیم...
اصلا نفهمیدم که چجوری اون همه متنادبی و از اینجور حرف ها از ذهن من در اومد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!.....
خیییییلی خوب بود ...
ان شاءالله همه ی امتحانا به همین منوال پیش بره:)
کتاب "شگفتی" رو که با پاییز از نمایشگاه گرفته بودم با439 صفحه تموم گردم... خییییییییییییلی عالی بود:)))))
پیشنهاد می کنم بخونیدش....
امروز روزم خوب بودو روز های خوبی رو واسه همتون آرزو می کنم .........