سلاااامممم...
امشب تَهش دوساعته یه کتابِ350صفحه ای یعنی چغک رو تموم کردم:)))
خیییییییلی معععععععرکه بود:))))))
پیشنهاد میکنم که حتما بخونیدش...
ماجرای کلی کتاب:
چغک نوجوونی تغریبا پانزده ساله است که شور انقلابی فووق العاده ای داره...
در زمان شاه خییلی فعالیت سیاسی میکنه وبه علت اینکه هم جثه ی ریزی داشت وهم هیچ رفتار مشکوکی ازش سر نمیزنه هیچ وقت گیر رژیم شاهنشاهی(ساواک)نمیفته...
اون ودوستاش هی باهمدیگه به انقلاب کمک می کنن...(چغک حوزَویه)
این ماجراها تو مشهده وخییلی قلم نویسنده آدم رو جذب میکنه...
چغک یکی از نزدیکان حضرت آقاست وایشون روخیلی دوست دارن...
بعد از هشت سال،چغک معمّم میشه و توی یکی از جمع هایی که آقا داشتن ازشون بازدید میکردن حضور داشته و همش فکر میکنه که آقا بعد از اینهمه سال واینهمه تغییر چغک ،اون رو نخواهد شناخت ولی بعد از اینکه از چغک رد میشن برمیگردن ومیگن که شما رو جایی من دیدم؟به نظر آشنا میاید!!اسمتون چیه؟
اون هم با افتخار میگه:چغک!!
خییییلی مععععرکه س:))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
با آبجی دومی شروع کردیم ودو صفحه دوصفحه می خوندیم که خوابش گرفت وخودم تمومش کردم...ولی قصد دارم که با اون هم دوباره بخونم:))
امروز رفتیم باشگاه...
وای که چقدددر دلم واسه یگانه تنگ شده بود:)))
ارشد کلاس بودم وآبجی دومی هم خونه ی دوستش بود،نتونست بیاد...
به نظر خودم،ارشد خوبی بودم...
کلا به نظرم وقتی که ارشد میشم و اداره ی کلاس می افته به عهدم جو نمیگیرم وفقط نرمشمو میدم وتذکر های لازم رو به بعضی ها که لازم میبینم ید آوری میکنم...
خلاصه که یه حرکت دیگه از فرم یازده رو استاد بهمون یاد دار:)))
بسی خوشحال:)))
تولد فاطمه ونرگس بود دیروز:))
تولدتون مبارکاااااااااااا باشه ان شاءالله...:))))))))))))))))))))))
عید غدیر هم پیشاپیش مبااارک:)))
#چغک_بخونیم
#ارشد_نمونه:)))))
#تکواندو_کاریم
#تولدتون_مبارکااا:)
#کتابخونی:)
الحمدولله...
روز وشبتون مهربون...
یاعلی...