جمعه ۲۳ شهریور ۹۷
سلام...
امروز رفتم خونه ی مبینا اینا...
کلی باهم حرررفت زدیم...
از هر دری گفتیم وشنیدیم ...
در مورد گرونی ها،در مورد مدرسه ها ودرس،در مورد خاطره های قدیمی و...
بعد رفتیم باهم سیب زمینی سرخ کردیم ونمازمونو خوندیم ...
سه ساعت پیشش بودم چون مامانشینا هم نبودن وخونه تنها بود...
خلاصه که اومدم خونه واتاقمونو مرتب کردم چون با مامانم قرار گذاشته بودیم که من برم وبیام ،اتاقمونو مرتب کنم:)))
دلم هیئت می خواد:(((((((
ان شاءالله که بریم...
پ ن:السّلامُ علی مَن جَعَلَ اللهُ الشّفاءَ فِی تُربَتِه...
#لبیک_یا_حسین(ع)
زندگیتون حسینی ان شاءالله...
یا حسین...