خاطراتِـ پرتو

مینویسمـ، تا بماند....

دعا کنین...:(

بازم سلام...

امروز از اعتکاف که داشتیم میومدیم دم در مسجد یه خانمی اومد پیشمون بهمون تسبیح داد واسه اینکه حاجت گرفته بود از همین اعتکاف...

اومد بره، برگشت و گفت:«واسه دخترم کیمیا دعا کنین...بیماری خونی داره...»

آبجی دومی بهش گفت:اتفاقا تومسجد هم دو_سه بار اسمشونو گفتن و خواستن دعا کنیم براشون...


خانمه یک ذوووقی کرد که خدا میدونه...اشک تو چشماش جمع شد و کللی خدا رو شکر کرد که فقط معتکف ها برای بچه ش دعا کردن...


خییییلییی واسش دعا کنین...:(((

آدم تا سالمه قدر سلامتیشو نمیدونه..اما وقتی خدافقط قسمت کوچیکی از این سلامتی رو ازمون بگیره...خدا اون روزو نیاره...


عید این خانواده درحالی که دخترشون داره با بیماریش عذاب میکشه مطمئنا خیلی بد گذشته...دعا کنین که ان شاءالله این خانواده وهمه ی خانواده هایی که مریض دارن عید خوبی بشه...


#اللهم اشفع کل مریض...

#الحمدولله..

                                                                                         یافاطمه زهرا(س)...

۳ ۰
دختر روشنا :)
۰۲ فروردين ۲۳:۱۶
قبول باشه 
خوش به حال تون چه سعادتی داشتید 😭😭😭😭
انشالله همه مریض ها شفا پیدا کنند به خصوص دختر ایشون 

پاسخ :

ممنونم:)
ان شاءالله قسمت شمام بشه^...^
ان شاءالله:(
دخـترکــِ بی نام :))
۰۳ فروردين ۲۱:۲۴
قبول باشه😊

پاسخ :

متشکرم^...^
اِدْموند ...
۰۴ فروردين ۰۰:۳۶
سلام 
اعتکافتون کلی قبول باشه 
چشم به شرط لیاقت دعا میکنم

پاسخ :

ممنونم^...^
ان شاءالله قسمت شما بشه:)
اِدْموند ...
۰۵ فروردين ۱۵:۱۳
من سه بار اعتکاف رفتم امسال نشد

پاسخ :

آخیییی...
ان شاءالله سال دیگه بتونین برین:)
چه سعادتی...سه بار تونستین برین^...^
اِدْموند ...
۰۵ فروردين ۲۱:۱۷
ان شالله 
ممنونم ان شالله شما هم توفیق داشته باشید هر سال برید

پاسخ :

ممنونم...اگه خدا بخواد😊
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خاطراتی از جنس منـ !
دانش آموزیـ
که "پرتو" میشناسیدشـ :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان