خاطراتِـ پرتو

مینویسمـ، تا بماند....

آبجی اولی و خواهر زاده:)

سلاااامممم:)))

آبجی اولی و خواهرزاده گرامی و جان بالاخره اومدن^...^

 

خیلییی خوشحالم...الحمدلله:)

 

پ.ن1:فردا هم تعطیله...و امتحان میان ترم علومی که عقب افتاد...:)

 

پ.ن2:پنجشنبه رفتم بیرون، تا نصفه شب همش احساس می کردم ته گلوم غبار داره...اونقدر صدامو صاف کرده بودم که گلوم میسوخت...

خدا رو شکر که فردا رو تعطیل کردن...^...^

همین که خبر تعطیلی رو شنیدم زنگ زدم "ز.ع"و مبینا که تعطیله...مبینا میگه:بهترین خبری بود که میتونستی بهم بدیییی...:))))))

 

خلاصه که شبتون به خیر...

 

زندگی تون پر از خبر های خوب...

خبرای بد زندگی تون کم..

یاعلی...

۴ ۰
رهام Geramiha
۰۸ آذر ۲۳:۴۴

تبریک :)

پاسخ :

خیلی ممنون^...^
پریسا سادات ..
۰۹ آذر ۰۰:۳۰

اخ جون تعطیلیم:)))

پاسخ :

آره خدارو شکر...:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خاطراتی از جنس منـ !
دانش آموزیـ
که "پرتو" میشناسیدشـ :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان