خاطراتِـ پرتو

مینویسمـ، تا بماند....

کتاب های جذاب دوست داشتنی:)

سلام...

موقع مرتب کردن قفسه کتاب ها که میرسه به این فکر می کنم چقدر دوست دارم همه  شون رو بخونم...چقدر دوست دارم سریع تر تابستون برسه و از درس خلاص شم وبچسبم به کتاب های کتابخونه ی گوشه اتاقمون...

چقدر همه ی ژانر ها ی کتابها برام جذابه...

اما وقتی تابستون میرسه یک هفته ی اول و دوم و سوم به استراحت می گذره و بقیه ش هم گاه گداری یک کتاب یا شاید هم چند تا از کتابخونه ی سر کوچه مون می گیرم و می خونم و سال بعد شروع میشه و من باز هم کتابهای خودمون رو نخوندم...

قبل از تابستون به این فکر میکنم که سال تموم شه و نقاشی بکشم...سال تموم شه و کار هنری کنم...سال تموم شه و تمرین نوشتن کنم و...

اما وقتی سال تموم میشه گوشه ی اتاقمون می شینم و به لیست کار هایی که منتظر ایجاد وقت برای انجامشون بودم فکر می کنم و به دیوار رو به روم خیره می شم و همین...بله همین...

هیچکدومشون رو انجام نمیدم چرا؟چون دیگه حالشو ندارم...تو سال تحصیلی هم وقتش رو ندارم...شاید هم دارم...که بله دارم...اما اگه برم سراغشون یا یکی پیدا میشه که بگه چرا درس نمی خونی...یا اینکه خودم به این فکر میکنم که چرا درس نمی خونم؟!

 

و همینقدر زندگی اعصاب خورد کنه...که گاهی اوقات نفسم می گیره از اینهمه کار...از اینهمه برنامه ی انجام نشده...از اینهمه بی هدفی...از اینهمه هدر دادن عمر...

و تابستون هم تموم میشه و به این فکر می کنم که کدوم کار رو که می خواستم انجام برم، انجام دادم؟

نتیجه ی آخرش :هیچ...!

 

تو سال تحصیلی به این فکر میکنم که اونقدر کتاب بخونم که خفه شم...اما نمی خونم...و بعد حسرت می خودم که ای کاش از وقتم خوب استفاده می کردم...

و به این شعر فکر می کنم که:از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن     فردا که نیامده است فریاد مکن

                                     بر نامده و گذشته بنیاد مکن                 حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

 

نتیجه ی اخلاقی:همین دو بیت شعر رو الگوی زندگی قرار بدیم...که هم الگوی دُنیوی میتونه باشه و هم الگوی معنوی و اُخروی...آقا می خوای نماز قضا بخونی؟با توجه به شعری که قرار شد الگو باشه، به این فک نکن که چرا قضا شد...به این فکر نکن که فردا میخونی...همین الان پاشو بخون...از الان تصمیم بگیر دیگه قضا نشه...

می خوای درس بخونی؟ به این فکر نکن که چرا قبلا نخوندی...به این فکر نکن که الان نخونی و بعدا جبران کنی...همین الان بخون...شاید فردا زنده نباشی...

 

 

وقتتون پربرکت...

هدفتون مشخص...

 

یاعلی...

 

 

۶ ۰
web web2
۲۳ آذر ۰۱:۲۶

همیشه به کاری هست که برای نخوندن کتاب بهانه کنیم. واقعا بهانه ها چقدر به ما نزدیکند!

پاسخ :

بله...:/
دخترک زلال شهر ...
۰۲ دی ۱۵:۰۹

چه قشنگ و تاثیر مثبتی:)

پاسخ :

اوهوم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
خاطراتی از جنس منـ !
دانش آموزیـ
که "پرتو" میشناسیدشـ :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان