خاطراتِـ پرتو

مینویسمـ، تا بماند....

امتحان عربی^...^

۸ نظر

سلاااااممممم:)

بالاخره یه امتحانمو صددرصد شدممممم^...^

 

تو این دوران قرنطینه و کلاسای مجازی خیلی بی انگیزه شده بودم و دونه دونه به امتحانام گند میزدم تا اینکه امتحان میان ترم عربی شد...

از همون سال اولی که به درس های مدرسه م عربی اضافه شد دوستش داشتم...اینکه وقتی یه چیز عربی میخونم(بیشتر مربوط به قرآن میشه) تا حدودی متوجه بشم مفهومش رو خیلی حس خوبی داره...

اینکه بدونم وقتی نماز میخونم چی دارم میگم خیلی خوبه:)

 

اولین امتحانی که صد درصد شدم...بر خلاف امتحان زبان که از همه ی نمره هام بدتر شد..:/

 

در حالت عادی هم نمره های زبانم خوب نیست چه برسه به اینکه امتحانم رو تو خونه در کنار خانواده(که خواب بودن) دادم و خودمم هم اونقدر خوابم میومد که چشم هام نیمه باز بود و خواب و بیدار بودم...حتی وسط امتحانِ 20 سوالیِ تستی هم فکر کنم دو یا سه بار تقریبا خوابم برد:|

قبل از اینکه زبان جزء درسهای مدرسه م بشه بهش خیلی علاقه داشتم و حتی بدون معلم خیلی از میوه ها،رنگ ها،حروف و بعضی از حیوانات رو یاد گرفته بودم و کلاس زبان هم رفتم که به دلیل مسائلی گذاشتمش کنار...اما از پایه هفتم که اولین سالی بود که زبان وارد درسهامون شد همین معلم الانم معلمم بود...خب من کلاس درست و حسابی نرفته بودم و یادگیریِ خودم هم تفریحی بود و جدی آموزش ندیده بودم و معلممون همیشه روی صحبتش با بچه هایی که کلاس رفتن و این درسها رو بلدن بود و هست به خاطر همین خوب درس نمیده...

خیلی وقت ها متن رو معنی نمیکنه و میگه خودتون معنی کنینش و میپرسم...و نمره ی اونایی که کلاس نرفتن عمولا کم میشه...و امتحاناتش هم سخته...

امتحانات کلاسی سال پیش قاعدتا برای من سخت نیست چون خب یک سال گذشته و یکسری چیز ها رو یاد گرفتم ولی امتحانات امسال سخته و امتحانات سال های پیش هم به موقع خودشون سخت بودن...

 

 

درس های مورد علاقه م:

1_ریاضی

2_عربی

3_ادبیات

4_دینی

5_علوم(زیست شناسی_زمین شناسی)

 

درس های پوکر:

1_کار و فناوری

2_آمادگی دفاعی

3_مطالعات

4_علوم(شیمی)

5_زبان فارسی

 

درس های مورد تنفر:

1_علوم(فیزیک)

2_زبان انگلیسی

 

 

 

پ.ن:درس های مورد علاقه و پوکر و مورد تنفرتون رو بگین:)

 

استعداد هاتون شکوفا...

یاعلی...

۳ ۰

ده کاری که قبل از مرگ باید انجام بدیم...

۲ نظر

سلام...

برای این چالش اولا باید زمان تعیین کنن...اینکه چقدر نزدیک به مرگیم...

آیا اصلا نزدیک هستیم یا نه و اگر نزدیک به مرگ نیستیم پس خیلی کارها هم متفاوت میشه...

من نوشته م رو بر اساس مثلا یک سال مونده به مرگ نوشتم:

 

 

1_وصیتنامه می نویسم...

2_سعی میکنم اشتباهاتم رو تا حدودی جبران کنم...

3_اگر نماز قضایی دارم سعی می کنم که بخونمشون...

4_ با خواهرام و خانواده بیشتر خوش می گذرونم...

5_قرآن رو حفظ میکنم...

6_کتاب هایی که دوست دارم می خونم...

7_فیلم هایی که دوست دارم میبینم...

8_دعا میکنم مرگم عقب بیفته:/...

9_سعی میکنم کارای خالصانه انجام بدم که توشه ای برای آخرتم داشته باشم...

10_با دوستام میرم بیرون...

 

دعوت میکنم از:زلال و پاییز و هر کس که دوست داره در این چالش شرکت کنه:)

 

عمرتون طولانی، با برکت و مفید...

یاعلی...

 

 

 

 

۳ ۱

اعیاد شعبانیه و...

۴ نظر

سلام...

نمی دونم چند وقت نبودم اما کامپیوتر خراب شده بود و با گوشی سختمه:/

مشق های زیااااادددد.....79صفح فقط مطالعات:||||

 

و بله حوصله م سر رفته:/

داشتم فکر می کردم که کاش کرونا نبود و میتونستیم بریم سفر...:((

خسته شدم از توخونه بودن...:((

 

و از همه مهم  تر:اعیاد شعبانیه رو بهتون تبریک می گم:)

 

 

پ.ن:وی میگه ازم متنفره...خب چیکار کنم؟من سعی کردم تنفر بیجا شو از بین ببرم اما خودش اصرار داره!!!

روز و شبتون بدون بیماری...

 

یاعلی...

۶ ۱

نامه به هری پاتر

۶ نظر

هری عزیزم سلام...

چه شب هایی که تا ساعت 5_6 صبح با تو بیدار بودم...چه استرس هایی که که در مسابقات مدرسه هاگوارتز داشتم و وقتی پروفسور اسنیپ رو درحال ورد خوندن میدیدم استرسم بیشتر می شد:)

چه روز هایی که در کنار امتحان ترم، فیلم " هری پاتر " رو میدیدم! وقت می گذاشتم که نیم ساعت هری ببینم و بعد درس بخونم و چه نیم ساعت هایی که یک ساعت شد^...^

چه خاطراتی که با آهنگ پرهیجانت دارم heart

و خاطره از خیلی چیزهای دیگر:

خاطره از: پروفسور دامبلدور، از "اسمش رو نبر" ، از "رون" و "هرمیون"، از راه پله های متحرک، ماجراجویی های فراااوونت:) و خاطره از سنگ جادو و تالار اسرار و یادگاران مرگ...

 

چه گریه ها که نکردم برای مرگ پروفسور دامبلدور و مرگ کوتاه تو...و تپش قلبم از خوشحالیِ زنده بودنت چه حس خوبی داشت...heart

تمام ورد هایت را در دفترچه ی کوچک مخفی ام با کاربرد هایشان نوشته بودم:)

و چه تمرین ها که با چوب خطاطی برای درهوا نگه داشتن اجسام می کردم^...^

تو به من شجاعت و دوستی یاد دادی...شجاعت را با ماجراجویی هایت و دوستی را با محافظت از دوست هایت:)

ممنون بابت خاطره هاsmiley

دریافت (آهنگ هری )

دوست دارت:پرتو^...^

 

 

با تشکر از آقا گل بابت شروع چالش و از پاییز عزیزم برای دعوت:)

 

پ.ن:چه ترقه هایی...بمب میترکونن رسما...:|

 

سلامتیتون حفظ...

 

یاعلی...

۷ ۱

نفرت انگیز:)

۳ نظر

انیمیشن نفرت انگیز فوووووووق العاده ست^...^

 

ماجرا:در رشته کوه هیمالیا موجودات پاگنده ای زندگی میکنن که یکی از بچه پاگنده ها به دست افراد سودجو دستگیر شده برای اثبات ادعای وجود اونها ولی اون پاگنده فرار میکنه و به بالاپشت بوم خونه ی یه دختر میره و اون دختر با دو تاوست هاش سعی میکنن که اون رو به خونه ش توی کوه اِورست برسونن:)

 

خیلی قشننننگهههههه^...^

 

 

سلامت و سرزنده باشید^^

 

یاعلی...

۶ ۱

معرفی فیلم و انیمه:)

۶ نظر

خب...قرنطینه های گرامی خسته نباشید^...^

گفتم خسته میشید تو خونه بیکار باشید یه سری فیلم و انیمه بهتون معرفی کنم:)

 

فیلم:

اسم:مال تو، مال من مال ما

ژانر:خانوادگی _طنز

محصول:آمریکا

موضوع:یه مرده که شش تا بچه دخترو پسر قد و نیم قد داره با یه خانم که 10 تا بچه داره ازدواج میکنن و برای سازماندهی به ها کلی ماجرا و دردسر دارن

 

اسم:پاتریک

ژانر :کمدی

محصول:انگلستان

موضوع:یه دختر حدودا بیست و پنج_سی ساله به نام سارا مادر بزرگش میمیره و تو وصیتنامه ش که اموالش رو میده به اعضای خونواده ش میگه عزیز ترین چیزمو میدم به سارا :) سگمو...سارا هم از سگ ها متنفره و با توجه به اینکه معلمه نمیدونه باید وقتی میره بیرون این سگه رو چیکار کنه و...

 

اسم:چه بر سر دوشنبه آمد

ژانر:اکشن

محصول:انگلستان، فرانسه، بلژیک

موضوع:جمعیت جهان خیلی زیاد شده و قانون تک فرزندی به اجرا دراورده شده در همین حین یه خانواده بچه هفت قلو میاره و اسم هاشون رو به روز های هفته میذاره و برای دور کردن اونها از چشم ماموران همه شون با یک هویت در روزی که به نام خودشونه بیرون میرن و...(توجه:خیلی خشنه)

 

 

 

اسم:جومانجی، مرحله بعدی

ژانر:تخیلی

محصول:آمریکا

موضوع:چهارتا دوست به همراه سه نفر دیگهبهدرون یه بازی کامپیوتری میرن و برای بیرون اومدن از اون بازی باید گردنبندی رو بدست آورده روبه روی نور خورشید بگیرن و اسمجومانجی رو فریاد بزنن و کلی ماجرا دارن برای رسیدن به مرحله آخر(توجه:توصیه میکنم اول جومانجی 2 رو ببینید چون خیلی به هم مرتبط هستن)

 

 

اسم:خانه خانم پرگرین برای بچه های عجیب و غریب

ژانر:ماجراجویی

موضوع:یه سری بچه که هرکدوم توانایی های عجیبی دارن توی یه خونه به سرپرستی خانم پرگرین جمع میشن و...

 

 

 

انیمه(من هرچی دیدم با ژانر تخیلی بود و بعضی هاشون یکم هم عاشقانه به خاطر همین دیگه قسمت ژانر نمی نویسم و انیمه هم که یعنی انیمیشن ژاپنی):

 

اسم:وقتی مارنی آنجا بود

موضوع:یه دختر بچه به دلیل بیماری آسم میره پیش خاله ش که هوای محل زندگی ش خوب باشه و با یه دختر آشنا میشه و باهم دوست میشن و...

 

 

اسم:مری و گل ساحره

موضوع:یه دختره توی جنگل یه گل عجیب و نورانی پیدا میکنه و با اون توانایی انجام کار های جادویی رو پیدا میکنه و به مدرسه جادویی میره و...

 

 

اسم:همسایه من توتورو

موضوع:یه خانواده با دوتا دختر یکی حدود 12_13 ساله و اونیکی 4 ساله که مادرشون بیمارستان بستریه با پدرشون به خونه جدید میرن و اونجا با یه موجود پشمالو آشنا میشن به نام توتورو و...

 

 

 

اسم:به سوی روشنایی جنگل شبتاب ها

موضوع:یه دختر بچه تو تابستونا میره خونه داییش و یکبار که شش سالش بود میره تو جنگل اون نزدیکی که به جنگل ارواح معروف بود و اونجا گم میشه و روح معربونی نجاتش میده، اونها باهم دوست میشن ولی مشکل اون روح این بود که اگه یه آدمی زاد بهش دست میزد برای همیشه از بین میرفت و ناپدید می شد و...(توجه:غمگین تموم میشه)

 

 

 

اسم:پاتما دنیای وارونه

موضوع:یه آزمایش علمی در جهان انجام میشه که موجب میشه نیروی جاذبه زمین از بین بره به همین دلیل چندین خانواده به تونل های زیرزمینی میرن و با لباس های مخصوصی زندگی می کنن...دختری از این خانواده ها به نام پاتِما به دنیای بیرون از تونل ها میره، اونجا به صورت وارونه میتونه باشه و با پسری آشنا میشه و...

 

 

 

اسم:دختری که در زمان پرید

موضوع:دختری هنگام دوچرخه سواری ترمزش میبره و به جلوی قطار پرت میشه اما همون لحظه زمان به عقب بر میگرده و اون دختره متوجه میشه که میتونه در زمان به عقب برگرده و از این قدرتش برای درست کردن اتفاقهای افتاده استفاده میکنه...

 

 

 

اسم:میرای

موضوع:کان پسربچه ایه که میتونه در زمان سفر کنه و ماجراهای اقوام و گذشتگانش رو ببینه...میرای اسم خواهر کوچیکشه ک رابطه شون باهم خیلی بامزه س^...^

 

 

اسم:قلعه مترک هاول

موضوع:دختر بچه حدودا 14 ساله با یه پسر جوون به نام هاول آشنا میشه و به همین دلیل جاوگری اون رو طلسم میکنه که پیر میشه و به عنوان نظافتچی به قلعه متحرک هاول میره و هاول متوجه طلسم اون میشه و...

 

 

امیدوارم که لذت ببرین ازشون:)

 

وقتتون پر از کارهای جذاب و دوست داشتنی...

سایه کرونا از سر زندگیتون کم...

 

یاعلی...

۶ ۱

تولدمهههه:)

۱۴ نظر

سلام...

ولادت با سعادت امیر المومنین علی علیه السلام رو به همتون و همچین روز مرد رو به آقایون به خصوص پدرها تبریک میگم:)

 

 

امروز تولدمهههه:)

مبینا ساعت حدودا 3 ظهر زنگ زده خونمون میگه :هستین؟

_آره

+باشه    و قطع کرد^...^

 

چند لحظه بعد با کیک تولد و هدیه اومد خونمون...آخه دوست اینقدر خوب مگه داریم؟مگه میشه؟

البته یه ماشاءالله هم بگیم که چشم نخوره...:))

 

پ.ن:چقدر تبریک گرفتم امسال...از فامیل گرفته تا همه ی دوستان...الحمدلله:))

 

و دعای ثابت این روزا: ان شاءالله بیماران سریع تر خوب بشن و به آغوش گرم خانواده برگردن^...^

 

یاعلی...

۱۰ ۰

حبس در خانه...

۲ نظر

سلام...

خیلی خسته شدم از اینکه همش تو خونه ایم...

دیشب یه لحظه با ماشین رفتیم بیرون و بدون اینکه پیاده بشیم دوباره برگشتیم...بیرون رفتن حسابش نمی کنم...چون بیرون رفتن یعنی اینکه راه بری تو خیابونا...و البته نصفه شب که شلوغ نباشه...

دیروز از شدت بیکاری نشسته بودم درس میخوندم...باورتون میشه؟!!!!!

 

البته اونقدر مشق داریم که اگه نشینم پای درس خیلی وقت کم میارم...:/

 

پ.ن:یه مدت پیش از همه ی اعضای خانواده چیزهایی که دوست دارن هدیه بگیرن رو پرسیده بودم ، لیست کرده بودم و توی دفترچه م نوشته بودم...

شما هم این کارو بکنید...خیلی خوبه...واسه تولدا، روز پدر و مادر و...دیگه لازم نیست کلی فکر کنیم که چی دوست داره...از توی همون لیست نگاه میکنیم و باتوجه به مقدار پولی که جمع شده تصمیم می گیریم که کدومشون مناسب تره...:)

 

پ.ن2:روز پدر رو به همه پدر ها پیشاپیش تبریک میگم^...^

 

وقتتون پربرکت و مورد استفاده...

 

یاعلی...

۶ ۰

زن عموی مهربونم...:(((

۵ نظر

زنگ تلفن به صدا در اومد...

بابا تلفن رو برداشت:«عجب...عجب...انا لله وانا الیه راجعون...»

 

قلبم اونقدر محکم میتپید که احساس می کردم الانه که بیاد بیرون...صدای قلبم رو به وضوح می شنیدم...

با عجله از اتاق بیرون رفتم:چی شده؟؟؟0_0

مامان:زن عمو پری مرحوم شد...

 

یادمه بچه که بودم  حدود 4 سالم بود...مثل یه عکس یادمه که یه بار رفته بودیم خونه عموم اینا زن عموم بلندم کرده بود کنار لوسترشون...کریستال های لوستر رو می گرفتم و می خندیدم...

هر وقت زن عموم رو یه جا می دیدم اون خاطره رو یاد آوری می کرد...شاید به خاطر همینه که موجب شده هیچ وقت یادم نره...

همیشه بهم می گفت:یادته بچه بودی بلندت کرده بودم کریستال های لوستر رو می گرفتی و می خندیدی؟

 

اونموقع ها اعصابم خورد می شد از اینکه همیشه همینو تکرار می کرد...اما الان می گم:ای کاش هنوز هم بود که تکرار کنه...

 

دیروز پاییز بهم گفت که:پرتو زن عمو پری کرونا گرفته...

اما بعد خبر شنیدم که تستش منفی بود...

 زن عمو پری بر اثر ایست قلبی فوت شد...

 

حالا بیشتر از همیشه می خوام که:اللهم اشف کل مریض...خدایا هممممه ی بیماران درگیر کرونا یا درگیر هر بیماری دیگه ای رو شفا بده...خدایا شر این بیماری رو از کشورمون کم کن...

 

یاعلی...

۹ ۰

نهال:)

۱ نظر

سلام...

امروز رهبر عزیزمون نهال درخت کاشتن:)

 

رهبر برای رعایت مسائل بهداشتی در رابطه با شیوع بیماری کرونا دستکش دستشون کردن^...^

 

دعا برای این بیماری کرونا:

 

رهبر فرمودن:

"دعای هفتم صحیفه سجادیه را بخوانید"

 

این هم عکس نهال کاری امروز حضرت آقا:

 

منم درخت کاری دلم خواست...

ولی متاسفانه الان موقعیتش نیست...:((

 

پ.ن1:مثل افسرده ها شدم...بیرون نمیرم کسی هم که نمیاد همش یه گوشه اتاق نشستم گوشیمو گفتم دستم بیکاررر...

 

ان شاءالله شر این بیماری از کشورمون کم بشه و بیمارانی که مبتلا شدن سریع تر شفا بگیرن و خدا به خانواده و نزدیکان افراد فوت شده صبر بده...

 

یاعلی...

۶ ۰
خاطراتی از جنس منـ !
دانش آموزیـ
که "پرتو" میشناسیدشـ :)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان